192-257 ش / 265-198 ق 814-879 م
اخوان الصفا
مقدمه
در قرن چهارم هجری، جهان اسلام با دو پدیدهی متناقض رو به رو بود. از یک سو مسلمانان شاهد انحطاط سیاسی جامعه اسلامی هستند، از طرف دیگر این دوره، دوره شکوفایی و اعتلای عقلی جهان است که نتایج ارزشمندی را برای مسلمانان به ارمغان آورده است. نشانهی انحطاط سیاسی جامعه، فساد و تباهی دستگاه خلافت از جهت نظری و عملی است که نتیجه آن تزلزل سیاسی دستگاه خلافت است. از منظر تاریخی ریشه نظری این فسادِ گرایشها و به تعبیر بهتر انحرافهای فکری، مربوط به دهههای اول تاریخ اسلام است که بینشهای متفاوتی را در میان مسلمانان به ویژه در مورد حکومت و سیاست و حاکمان و... ایجاد کرد. نتیجه این تعارض فکری، روی کار آمدن خلافت اموی است که بنیانهای فکری خاصی را با خود به همراه دارد.سیاست عملی دستگاه خلافت عملی، ترویج روحیه عربگرایی و عجم ستیزی است. پیدایش مفهومی به نام موالی در میان آنان، نشانهی نگرش بدبینانه و تبعیضآمیز آنان نسبت به عجم و به ویژه ایرانیان است. نتیجه خطای سیاسی امویه، پیدایش بدبینی سیاسی امویه نسبت به امویان در ایران و اکراه در پذیرش عمومی حکومت از سوی ایرانیان است که همواره آنان را مترصد فرصت برای سقوط امویان مینماید. فساد سیاسی بعد از امویان و در دوره عباسیان به گونهای دیگر ادامه مییابد؛ اما یک نکته اساسی که در بحران مشروعیت نظامهای خلافت اموی نقش مهمی دارد، سابقهی خصومتهای علویان با دستگاههای خلافت است که ریشه آن نیز در حوادث دهههای اول تاریخ اسلام است.
با توجه به وضعیت فکری و سیاسی آن دوره، جماعتی از دانشمندان، اجتماعی سرّی یا صبغهی شیعی بنیان گذاشتند. دلیل انتساب آنان به تشیّع علاوه بر ماهیت مباحث آنان به ویژه در مباحث مربوط به انسان کامل و مشخصهها و ویژگیهای آن، تکیه و تاکید و تصریح آنان بر ولایت امیرالمؤمنین و محبت آنان به عنوان خیرالوصین، (3) به کار بردن تعابیری مانند حزن اهل بیت نبوت، به دلیل غصب حق آنان بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، (4) به وجود آمدن واقعه کربلا در اثر غصب حق اهل بیت بعد از آن حضرت، (5) تأکید بر اختصاص ولایت و خلافت الهی به اهل بیت رسالت بعد از پیامبر (6) بیان تمایز آنان از سایر مردم به سبب برخورداری آنان از علوم ویژه، (7) استحقاق اهل بیت برای ریاست (8) و خلافت به دلیل برخورداری آنان از علوم ویژه (9) و یا مانند برگزیده بودن اهل بیت عصمت (10) و استحقاق اطلاق خلیفه الله بر اهل بیت (علیهم السلام) به دلیل طهارت آنان، (11) از نمونه تصریحها و تأکیدهایی است که دلیل بر تشیع و یا صبغهی شیعی بودن آنان است. نام این گروه سری «برادران با صفا و دوستان باوفا» (12) بود. آنان اندیشههای فلسفی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی رایج زمانه را با شیوهای علمی و روان در مجموعهای با عنوان رسائل اخوال الصفا تدوین کردند. رسائل آنان دایرةالمعارفی است از علوم و فنون عصر اخوان الصفا، طبقهبندی علوم، روشهای کسب معرفت، مباحث مابعدالطبیعه، طبیعت، ریاضیات، و نجوم و موسیقی و هندسه و عدد و روانشناسی، سیاسات با مباحثی نظیر سیاست نبوی، سیاست ملوکی، سیاست عام و سیاست خاص و ذاتی و عوامل اوج و انحطاط دولت، مدینه، مدینه فاضله از جمله مباحث رسائل اخوان الصفاست. (13)
ظهور اخوان الصفا
1. نویسندگان آثار
با توجه به محتوای مباحث رسائل و تأثیر آنان در اندیشههای آیندهی جهان اسلام میتوان ادعا کرد که اخوان الصفا یکی از رویدادهای فکری و فرهنگی است که باید به میراث آنان با نگرشی نو توجه داشت. امتناع نویسندگان رسائل از افشای نام خویش و تقیّد به پنهانکاری در برنامههای فرهنگی و سیاسی، سبب شده تا هویت نویسندگان رسائل در پرده ابهام باشد. گروهی بر این عقیده هستند که آنان اسماعیلی مذهب بوده و یکی از ائمه اسماعیلی به نام احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم بن جعفر الصادق نویسنده رسائل اخوان الصفاست. بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام)، مامون عباسی به علوم فلاسفه یونان ملتفت شد. احمد، 51 رساله اخوان الصفا را نوشته و بدون نام خود نزد مأمون فرستاد، مأمون دانست که رسائل از علمای آل محمد خالی نیست و احمد از آن به بعد به لباس تاجران گاهی در کوفه و گاهی در سلیمه و گاهی در سرّ من رای بود تا اینکه در سلیمه وفات یافت. (14)احمد بن عبدالله در سال 198 ق در محلی به نام سلیمه از بلاد سوریه به دنیا آمده و در سال 265 ق در همان محل از دنیا رفته است. (15) کسانی که احمد بن عبدالله مکتوم را نویسنده و مؤلف رسائل اخوان میدانند انگیزهی او را برای نوشتن این مجموعه عظیم علمی و فلسفی نگرانی او از گمراهی مسلمین ذکر کردهاند زیرا خلفای عباسی گمان میکردند با به شهادت رساندن این دو امام معصوم زمینه به طور کامل برای دخل و تصرف و تغییر در شریعت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و متمایل کردن مردم به فلسفه و علم یونانی فراهم شده است. (16) بنابراین احمد بن عبدالله برای نجات دین از گمراهیها و انحراف فکری مردم و آگاهی بخشی به آنان از زخارف و پیرایههای عباسیان به اسم دین، به شریعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اقدام به تدوین رسائل اخوان الصفا نموده است. (17) کسانی که تألیف رسائل را به احمد بن عبدالله نسبت میدهند، مقطع زمانی ظهور اخوان الصفا را قرن سوم هجری میدانند.
دیدگاه دیگر در مورد اخوان الصفا، دیدگاهی است که تألیف رسائل را به گروهی از فلاسفه قرن چهارم نسبت میدهند که فعالیتهای علمی و سیاسی آنان را تشکّل گروهی و به نوعی فعالیت حزبی میدانند. این دیدگاه از اهمیت تاریخی بیشتری برخوردار است و اشتهار علمی و سیاسی اخوان الصفا هم به فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی و حزبی آنان است. در تاریخ علمی مسلمانان، اخوان الصفا از نادر گروهی هستند که فعالیتهای علمی آنان تشکیلاتی بوده و موضوعات مختلف را افراد مختلف به رشته تحریر در آوردهاند. اما در عین حال در نوشتههای آنان هماهنگی، انسجام، شیوایی و یکنواختی خاصی وجود دارد که بیانگر تبحر نویسندگان آن است. طبق دیدگاه دوم، نویسندگان رسائل اخوان الصفا جمعی از علمای بصره میباشند. (18)
نام چند تن از جمعیت اخوان الصفا، از طریق آثار ابوحیان توحیدی صاحب کتاب الامتناعو الموانسه به قرار زیر است. ابوحیان توحیدی در جواب وزیر صمصامالدوله ابن عضدالدوله که از او درباره مذهب و ویژگیهای فکری، علمی و مکان اخوان الصفا سؤال کرده بود، از چهار تن به عنوان مؤلفان رسائل اخوان الصفا نام برده است. این چهار تن عبارتند از:
1. ابوسلیمان محمد بن معسربستی معروف به مقدسی، 2. ابوالحسن علی بن هارون زنجانی، 3. ابواحمد مهرجانی، 4. ابوالحسن عوفی، 5. زید بن رفاعه و گروهی دیگر. (19)
در مورد عضویت ابوحیان در جمعیت اخوان الصفا، نیز گروهی او را از اعضای جمعیت اخوان الصفا بر شمرده و گروهی معتقدند که ابوحیان با آنان نوعی همفکری داشته ولی کاملا تسلیم جریان فکری آنان نشده است. ولی آنچه مسلم است ابوحیان با برخی از اعضای انجمن اخوان الصفا نظیر زید بن رفاعه و مقدسی گفتگو و رابطه داشته است. (20)
مرحوم دهخدا بر این عقیده است که آنها جمعی از علما و دانشمندان اسلام بودهاند که با تشکیل انجمن مخفی به صورت گروهی به تألیف این رسائل دست زدهاند. (21) شهروزی در نزهه الارواح و روضه الافراح از افراد دیگری نیز به عنوان مؤلفین رسائل نام برده است. (22) رسائل اخوان الصفا در 52 رساله تنظیم شده است. علوم ریاضی، منطق، علوم طبیعی، الهیات و حکمت عملی مجموعه مباحثی است که در رسائل فوق از آنها بحث شده است.
2. وضعیت سیاسی اجتماعی
تحلیل اندیشههای سیاسی و اجتماعی، بدون شناخت وضعیت دوره زیست متفکران و حوادث آن دوره، شناخت ناقصی به دست خواهد داد، زیرا حوادث و ویژگی سیاسی و فکری هر زمانه، در ظهور نوع اندیشهها تأثیرگذار است. تاریخ هر جماعت و نحله فکری و سیاسی، زاییدهی مجموعهای از عناصر مادی و معنوی است شناخت به این عناصر محقق را در تحلیل آرا و علل وقوع پدیدهها یاری میکند. با توجه به این اصل کلی، اخوان الصفا را خارج از واقعیتهای دوره آنان نمیتوان تجلیل کرد. قرن چهارم هجری که دوره ظهور اخوان الصفاست. جهان اسلام با دو پدیده متناقض روبه رو است. (23) از یک طرف مسلمانان شاهد انحطاط سیاسی است و از طرف دیگر آنان شاهد شکوفایی و اعتلای علمی هستند که از این نظر دورهای ارزشمند و اثربخش برای مسلمانان است.سیاستهای عربگرایانه و عجمستیز امویان، باعث نوعی بدبینی و اکراه از پذیرش عمومی نسبت به حکومت آنان به ویژه در میان موالیان است. در بخشهایی از حکومت اموی، برخی مترصد فرصت برای سقوط امویان بودند. علویان از دشمنان دیرینهی اموی بودند و وجود آنها خطر بالقوهای برای آنان به حساب میآمد. سابقهی خصومت علویان با بنیامیه ریشه در مخالفتهای معاویه با امام علی (علیه السلام) دارد که اثرات سیاسی و فکری خاصی را در تاریخ اسلام گذارده است. پیدایش نحلههای فکری اشعری و اعتزالی و شیعه اثنی اشعری از ثمرات فکری این تنازعات در تاریخ اسلام تا مقطعی است که اخوان الصفا در آن ظهور کرده است. ثمره سیاسی این نزاعها، پیدایش امویان به عنوان خلفای اسلامی در تاریخ مسلمانان است. با توجه به نوع سیاستهای امویان درباره علویان و ایرانیها جنبشهایی به ویژه در مناطق خراسان علیه امویان شکل گرفت. هدف اصلی این جنبشها در وهله نخست، حاکمیت بخشی به آل البیت بود ولی به دلیل عدم اعتماد ائمه اطهار (علیهم السلام) به این گونه قیامهای حزب عباسیان قدرت یافته و با مدد و همراهی ایرانیانی مانند ابومسلم بر امویان غلبه یافتند. آنان در ابتدا نسبت به علویان و خاندان علی (علیه السلام) سیاست رأفت و مدارا در پیش گرفتند. غرض آنان از این سیاست، نزدیکی به اهل البیت بود ولی اهل بیت نیز مانند بنیامیه از علویان در بیم و هراس بودند و آنان را زیر نظر داشتند و حتی آنان را تحت فشار و آزار و اذیت قرار میدادند و در نهایت نیز سیاست آنان، قلع و قمع حرکتهای علوی بود. وقایعی نظیر قیام نفس زکیه و به قتل رسیدن او توسط سپاهیان منصور گویای سیاست خصمانه عباسی نسبت به علویان است. اینگونه برخوردها، تعارض علویان را با عباسیان افزایش داده و واکنش عباسیان نیز برخورد شدیدتر با ائمه اطهار بود زیرا مرکزیت فکری جنبشهای علوی در واقع در دست آنان بود. شهادت ائمه اطهار (علیهم السلام) و زندان و شکنجه آنان و به دنبال آن سستی پایههای اقتدار دستگاه خلافت از نتایج سیاسی، از دلایل تعارض و منازعه در آن زمان است. از سوی دیگر بر خلاف امویان، خلفای عباسی، سیاست رکون و اعتماد به ایرانیها و افکار ضد عربی را پیشه کردند و با توجه به سوابق سیاسی ایرانیان در امر دیوانی و اداری، نفوذ آنان در دستگاه خلافت روبه فزونی گذاشت. از یک منظر میتوان ادعا کرد سیاست تنش و معارضه عباسیان با علویها و تمایل آنان به ایرانیها، دو عامل مهم تحولات سیاسی در دوره عباسیان است که زوال و فساد سیاسی از بارزترین آثار این سیاستهای دوگانه در قرن چهارم هجری است. سرانجام فساد اخلاقی و سیاسی دستگاه خلافت و نفوذ ایرانیان در دستگاه سیاسی آن دوره، استقلال طلبیهای ایرانیان برای ایجاد حکومت مستقل در برابر خلافت عباسی است. این امر به نوبه خود از مهمترین تحولات سیاسی به ویژه در قرن سوم و چهارم هجری است، زیرا هر امیری در نقطهای درصدد استقلال از دولت بغداد برآمده و در نتیجه مشروعیت حکومت خلفا با بحران مواجه شده است. هرج و مرج سیاسی، خلافت را به بدترین شرایط سیاسی سوق داده و خلفا بازیچهی دست مردان و زنان خویش شده و اسراف و تبذیر و رشوه در میان کارگزاران سیاسی خلافت به اوج خود رسید. در یک کلمه عدل، از سیاست رخت بر میبندد و ظلم رواج مییابد. اصطلاح دولت اهل شر بیانگر تحلیل اخوان الصفا از ظلم و فساد آن دوره است. در حاکمیت دولت دستهبندی، پراکندگیها، جدال و عصبیت جایگزین وحدت و انسجام میشود و هدف و آرمان اخوان، ایجاد همدلی و وفا در چنین جامعهای است.
حمید عنایت، ویژگی اجتماعی و سیاسی آن دوره را این گونه ترسیم کرده است: پراکندگی سیاسی جامعه عباسی، که با نیرومندی جنبشهای آزادیخواهانه ایرانیان آهنگ تندتری به خود میگرفت، به آشفتگیها بیشتر دامن میزد و حرمت و اعتبار موازین اخلاقی را در گذرگاه تردید میانداخت. عنایت با اشاره به نقد اخوان از وضعیت جامعه اسلامی آن دوره به ویژه انحطاط محیط اجتماعی که اخوان در آن نفوذ دارد و رشد کرده است، میگوید: فوریترین و نمایانترین مظاهر بحران سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی در انحطاط محیط بلافصل اخوان یعنی شهر بصره انعکاس مییافت. (24) عنایت در مورد اوضاع اجتماعی بصره قبل از قرن چهارم و در دوره اخوان چنین میگوید:
«... بصره در گذرگاه راههای عمدهی بازرگانی قرار داشت و از همین رو با گذشت مدت کوتاهی از ظهور اسلام به مرکز اقتصادی و پر رونق و برکتی مبدل شد نهادهای اجتماعی و سیاسی گوناگونی در بصره پدید آمد و شکلهای پیچیدهای به خود گرفت، به نحوی که زمانی که اخوان جنبش خود را آغاز کردند، سیاست و اقتصاد چندان در میان مسلمانان... پیش رفته و نشیب و فراز پیموده بود که دست کم پارهای از رموز ترقی و انحطاط را در این دو زمینه زندگی اجتماعی به ایشان آموخته باشد». (25)
وضعیت فرهنگی:
قرن چهارم علاوه بر ویژگی خاص سیاسی آن دوره از جهت فرهنگی و علمی نیز از وضعیت خاصی برخوردار بود. نتیجهی نهضت پرخروش اسلام، حیات عقلانی جدیدی برای مسلمانان بود که مظاهر تمدن اسلامی جلوههای آن حیات عقلانی است. روند تحول عقلانی از فتح بخشهای زیادی از مناطق جغرافیایی آباد شروع شد. با فتح سرزمینهای جدید گروههای زیادی از مردم یا به اسلام گرویده و یا خواسته و ناخواسته حاکمیت سیاسی مسلمانان را پذیرا شدند. نتیجه این فتح و غلبه، ضمن اینکه ابلاغ رسالت، تبلیغ دین و آیین جدید از طرف مسلمانان در سرزمینهای فتح شده بود، آشنایی مسلمانان با فرهنگهای مختلف را نیز در پی داشت. نتیجهی این آشناییها نوعی ائتلاف و علاقه ذهنی و عقلی نسبت به مطالب و موضوعات جدید علمی بود.رسمیت زبان عربی در میان ملتهای مسلمان موجب انتقال علوم و نیز ترجمه آثاری از زبانهای فارسی سریانی و یونانی به زبان عربی شد. نتیجه انتقال علوم افزایش مطالب و بررسیها و شرح و تفاسیر آن کتب بود و این همه حیات عقلانی مسلمانان را تحت تأثیر قرار داد. آثار این تأثیرپذیری در فلسفه، کلام، علوم و ادبیات ظاهر شد. (26) فراغت مسلمین از فتح سرزمینها، فرصتی برای آنان به وجود آورد تا به اصول اعتقادی خویش با نگرش فلسفی عقلی بنگرند. پشتوانهی فکری این رویداد جدید، توصیه قرآن به مسلمانان برای دعوت به اسلام از طریق حکمت و موعظهی نیکو و جدل احسن بود. (27) روی آوردن به منطق، فلسفه و برهان در راستای آشنایی برای استدلال و جدل و پاسخ به شبهات جدید علمی بود. در این دوره مراکز علمی به نام بیت الحکمه به وجود آمد که در آن علما، مترجمین و مؤلفین در آن مراکز مشغول بحث، تألیف و ترجمه در زمینههای حکمت، فلسفه و سایر علوم بودند. ترجمه کتبی مانند جمهور افلاطون، سیاست و منطق از ارسطو و نیز کتبی از سقراط و فیثاغورس در زمینههای طب، ریاضیات و نجوم وارد دنیای مسلمانان شد. با ورود به قرن چهارم هجری توسط عالمان مشهوری نظیر متی بن یونس، سنان ابن ثابت بن قره و یحیی بن عدی کتابهای زیادی در زمینههای ریاضیات، نجوم، اصول، هندسه اقلیدس و موسیقی از زبان یونانی به عربی ترجمه شد. (28)
به هر حال فلسفه یونانی با تکیه به آرای افلاطون و ممزوج به اندیشههای فیثاغورس و نوافلاطونیان، نگرشهای جدیدی در عالم اسلامی در زمینه زهد و تصوف و یگانگی، خدا قدم و حدوث عالم، نفس، اخلاق، سیاست، اجتماع و... رواج پیدا کرد و تلاشهایی برای تفسیر دین با فلسفه به عمل آمد. کتابی مانند الجمع بین رایی الحکیمین از سوی فارابی در راستای فهم بهتر فلسفه و تفسیر دین از طریق آن بود که اندیشههای اخوان الصفا در رابطهی دین و فلسفه و امکان تفسیر دین از طریق فلسفه، از نمونههای نگرشهای جدید آن دوره است، زیرا آنان عقیده داشتند چون شریعت با جهل و ضلالتها گمراه شده راه تطهیر آن از طریق فلسفه امکانپذیر است. (29) تألیف رسائل اخوان الصفا در راستای آن تحولات و تطورات فکری و عقیدتی است. نوشتههای آنان، ترسیم کنندهی اندیشههای فلسفی و اجتماعی و بیانگر حیات عقلی قرن چهارم هجری است. ظهور و حیات اخوان الصفا، حاصل چنین دوره فکری و فرهنگی خاصی است. هدف رسائل اخوان، پاسخ به تزلزل و فساد سیاسی آن دوره جستجوی راه حلهای متناسب برای ایجاد اجتماعی مطلوب و عاری از تزلزل، انحطاط و فساد سیاسی است.
3. آثار
به جز مجموعهی رسائل، اخوان الصفا تألیفات دیگری داشتهاند. در رسالة الجامع تألیفات اخوان الصفا ذکر شده است که عبارتند از: 1. المدارس الاربع، 2. الکتب السبعة، 3. الجفران، 4. الرسائل الخمس و العشرون، 5. الرسائل الاحدی و الخمسون.اندیشه سیاسی
مبانی فکری
1. معرفتشناسی
انسان در طول تاریخ تلاش دیرپایی برای شناخت خود و محیط پیرامونش به کار برده است. او از ابتدا به اهمیت علم و دانش و دانستن پی برده و فهمیده که همه گرفتاریهایش از ندانستن است و لذا برای شناختن و علمآموزی همواره جهد و جد نموده است. انسان در کنار میل و رغبتش به دانش، به این مسئله نیز پی برده که سودمندی دانش در گرو معتبر بودن آن است و برای پی بردن به دانش معتبر از غیر معتبر به دنبال ابزارها و ملاکهایی است که شناخت معتبر، از شناخت غیر معتبر، مشخص و معین کند. دیدگاه اخوان الصفا سه نوع شناخت را اهمیت داده است:شناخت حسی: حواس یکی از راههایی است که نفس به واسطه آن به اموری معرفت پیدا میکند. شناخت حسی به ابزار حسی، محدود است. شناخت حسی همواره در حال تغییر و دگرگونی است زیرا ادراک حسی، ادراکی ابتدایی است و تنها ظاهر هستی را میتوان به وسیله آن درک کرد. لازمهی این شناخت، تعلیم و تعلّم است. میل و رغبت به یادگیری از طریق حواس در غریزه انسانها وجود دارد. اخوان الصفا از این علم تعبیر به اوائل العلم میکند. بهرهگیری از اوائل العلم در واقع آغاز بهرهگیری از عقل و تفکر و اندیشهورزی است. (30)
شناخت عقلی: مقام عقل در اندیشه اخوان الصفا مقام مهتری و سروری است و در نزد آنان ملاک فضیلت، عقل و ملاک عدم فضیلت جهل و نادانی است. عقل مرجع نخستین همه امور است.
عقل در نزد آنان به دو معنا به کار رفته است: در معنای اول عبارت است از جوهری بسیط و روحانی که اولین خلق خداست و بر کلیه اشیا و موجودات احاطه روحانی دارد. در مفهوم دوم، قوهای از قوای نفسانی است و به اموری نظیر تفکر و تعقل میپردازد. در معنای نخست، اصطلاحی فلسفی است که مفهوم مورد نظر فلاسفه است و در معنای دوم مفهومی است که جمهور مردم از آن اراده میکنند. (31) در معنای دوم عقل فیضی از فیوضات عقل کلی است. (32)
شناخت نفسی: در دیدگاه اخوان الصفا، جایگاه اصلی انسان، ارتقا به ملکوت سماوی است و عالم طبیعت زندانی است برای او. یکی از راههای شناخت انسان به عالم و رمز و راز آن شناخت او از نفس و ماهیت آن است. (33)
تقسیمبندی نفس به ناطقه، عاقله، غضبیه و شهویه به اعتبار تمایل و یا عدم تمایل نفس به لذات معنوی و یا جسمانی است. (34) از نظر اخوان الصفا شناخت نفسی، شناختی معتبر به لذات معنوی و یا جسمانی است، زیرا اهمیت این شناخت در پیوستگی آن با حکمت و ارتباط آن با عقل کلی است زیرا نفس تابع عقل بوده و از پیوستگی آن دو، شناخت کاملی به دست میآید.
2. جایگاه فلسفه
اخوان الصفا، بین حکمت و فلسفه تمایزی قائل نشده و فلسفه را با حکمت یکی میدانند. (35) آنان حکمت را این گونه تعریف میکنند:حکمت تشبه انسان به خداوند است تا حد امکان و توان. (36) بنابراین حکمت معرفتی است که از عالم ملکوت بر انسان نازل شده و محدود به تفکر بشری صرف نیست. فلسفه در برگیرندهی علوم حقیقی است که متصل به فیض الهی است و حکیم کسی است که دارای ویژگی علمی خدایی بوده و اعمال و آرای او به مانند اعمال و آرای خداوند است. هدف و غایت فلسفه، کشف حقایق است. عمل و گفتار حکیم ریشه در حقیقت دارد زیرا او با علم فلسفی به آن آرا و اعمال رسیده است. (37)
لازم به ذکر است اخوان الصفا آموزش فلسفه به یاران خویش را تا پیش از رسیدن به تهذیب نفس و طی مراحل اخلاقی جایز نمیدانستند و علت آن را توانایی نفس و آمادگی ظرفیت عقلانی برای مباحث فلسفی میدانستند. در بینش اخوان الصفا، برای آسانیِ در یادگیری حکمت و فلسفه، معرفت عدد لازم و ضروری است. طبق دیدگاه آنان، معرفت به عدد سبب آسانی یادگیری حکمت میشود. علت اهمیت دادن آنان به عدد این است که اصول ریاضیات، مبنای تمام امور است و لذا عدد به عنوان عنصر اصلی علم ریاضیات رکن اساسی حکمت و مبدأ معارف به شمار میرود. در مورد نگرش نسبت به هستی، در دیدگاه اخوان الصفا جهان هستی تجلی و تمثیلی از عالم غیب است. در این بینش بین عالم طبیعت و جهان برتر رابطه پیوستگی و تشابه و تمثیل وجود دارد. چون عالم واحد است پس نظم حاکم بر امور جهان نیز از وحدت و یگانگی وجود دارد. اخوان الصفا از وحدت و یگایگی حاکم بر عالم هستی، به نظر عددی تعبیر میکنند، زیرا پیوستگیها و هماهنگی در موجودات عالم طبیعت با عالم ماورا الطبیعه برگرفته از نظام موجود در عالم ریاضی است. (38)
انسان
تاکنون مبانی معرفتی اخوان الصفا و نیز اصول کلی اندیشه آنان در مورد عالم هستی بیان شد. مبنای اساسی در اندیشه اخوان الصفا در مورد نظام هستی پیوستگی و ارتباط ناگسستنی بین عوالم وجود است. بین عقل کلی که عالیترین مرتبه وجود بعد از خالق یکتا میباشد تا معادن نبات و حیوان و به تعبیر اخوان الصفا، عالم هیولا و موجودات تحت القمر، پیوستگی و ارتباط وجود دارد. ارتباط بین عالم افلاک با عالم فوق طبیعی ارتباط تأثیر گذارانه و تأثیرپذیر است. (39)انسان نیز به عنوان موجودی از موجودات تحت القمری در این گردونه به هم پیوسته مانند سنگ آسیاب (40) در چرخه دائمی عالم وجود، هدفمندانه در گردش است.
ضرورت بحث از انسان در مباحث فلسفه سیاسی، شناخت ماهیت انسان و جایگاه و اهمیت او در عالم هستی است. موضوع اصلی سیاست و محور عمل سیاسی هم از ناحیه سیاستمداران و هم سیاستشوندگان، انسان است. نوع نگاه و شناخت و تعریف از انسان است که عمل سیاسی گوناگونی را در جوامع مختلف سبب میشود؛ به عبارت دیگر بین نوع نظام سیاسی تعریف حاکمیت، شرایط حاکمان و... با جایگاه و تعریف انسان ارتباط وجود دارد.
1. ماهیت انسان
به طور کلی عالم از دو بخش عالم علوی و عالم سفلی تشکیل شده است. عالم علوی، عالم روحانیات، و عالم سفلی عام مرکب از جسم و روحانیات است.انسان به عنوان یکی از موجودات عالم تحت القمری، ترکیبی از روحانیت و جسمانیت است بنابراین انسان موجودی دو بُعدی است که از دو ویژگی متضاد تشکیل یافته و تضاد صفات، اخلاقیات متضادی را نیز برای او به ارمغان آورده است. در وجود انسان تمایلهای متضادی وجود دارد. هم خواهان بقا در دنیاست و هم خواستار جاودانگی در آخرت؛ هم حیات دارد و هم مرگ؛ هم علم دارد و هم جهل.
عقل و حماقت، بخل و سخاوت، ترس و شجاعت، خیر و شر به صورتی متضاد در او وجود دارد، علت این صفات و رفتارهای دوگانه، دوگانگی ناشی از مجموعه ترکیبی اوست زیرا که مجموعهای است مرکب از جسد جسمانی و نفس روحانی. (41)
با توجه به ماهیت دوگانهی انسان، تمایلات و خواستههای او نیز دوگانه و متفاوت است. تمایل او به مال و متاع دنیا، نماد ماهیت جسدی و جسمانی است و تمایل او به علم و دین نماد تمایلهای روحانی و نفسانی اوست؛ (42) اما متناسب با آن ترکیب متضاد هیکل جسمانی و نفس روحانی متناسب با آن نیز شکل گرفته است. تناسب میان هیکل و نفس، انسان را در عالم هستی از جایگاه مهمی برخوردار کرده است. زیرا تمام ویژگیهای روحانی و مادی حاکم بر عالم هستی در این مجموعه مرکب از نفس و جسم وجود دارد و لذا اخوان الصفا انسان را به عالم صغیر تعبیر میکند. (43)
2. مراتب انسانها
با توجه به ویژگیها و صفات اخلاقی متضاد، تمایز انسانها از یکدیگر نیز با توجه به ویژگی اخلاقی و نفسانی آنهاست، زیرا انسان مجموعهای است مرکب از نفوس روحانی و جسمانی متناسب با نوع عمل و اخلاق انسانها؛ نوعی رابطه سلسله مراتبی بین انسانها به وجود میآید زیرا ویژگیهای نفسانی گوناگونی باعث اشرفیت و فضیلت برخی بر سایرین شده است. به عنوان مثال شرف و فضیلت انبیا بر سایر افراد بشری در سایهی میزان علوم، معارف و اخلاق جمیلهی صادره از اوست. (44) انسان هرچه از استعداد خویش برای کسب فضیلت و شرف بیشتر بهرهمند شود، به همان نسبت بر درجه افضلیت و اشرفیت او افزوده میشود. قبول یا رد فضیلت و عمل کردن یا نکردن به فضیلتها، ملاک تمایز و تشخص انسانها از سایر همنوعان خویش است و بر این اساس است که درجات و طبقات در زندگی انسانها به وجود میآید. درجات طبقات زندگی انسانی، نظام سلسله مراتبی را در میان انسانها ایجاد میکند که مانند دایرههای موجود در عالم هستی بر یکدیگر احاطه دارند.از نظر اجتماعی طبق نظام سلسله مراتبی، در واقع انسانها به دو دستهی خواص و عوام تقسیم میشوند. (45) عوام کسانی هستند که بهرهی کمتری از نفس ناطقهی خویش بردهاند و دلیل آن این است که معرفت آنان همراه با حکمت نیست، و خواص کسانی هستند که معرفت آنان با حکمت آمیخته است. طبقات اجتماعی گوناگون نماد دو دستهی کلی عوام و خواص در اجتماعات است.
3. گوناگونی اخلاق انسانها
یکی از مباحث با اهمیت در بحث انسان، گوناگونی اخلاق و سرشت اخلاقی انسانهاست. از نظر اخوان، اخلاق به دو نوع قابل تقسیم است: 1. اخلاق طبیعی که در سرشت انسان وجود دارد، 2. اخلاق اکتسابی که در اثر تربیت و عادات و تفاوت آیینها و رسوم به وجود آید.از نظر آنان گوناگونی اخلاق انسانها چهار علت دارد:
1) گوناگونی طبایع و مزاج انسانها که ریشه در ماده ترکیبی خلقت انسان دارد، سردی و گرمی و خشکی طبع از آثار آن است و رفتارهایی مانند نرمخوییها و عزم و سختگوشی و... از پیامدهای آن است.
2) گوناگونی جغرافیایی و تفاوت بلاد و شهرها: از نظر آنان یکی از عوامل تأثیرگذار در تربیت و اخلاق انسانها محیط جغرافیایی طبیعی است. شرایطی خاص اقلیمی، آب و هوا و خاک و وزش بادها، آب و هوای جنوبی و یا شمالی و شرقی و غربی روحیات اخلاقی خاصی را ایجاد میکنند. (46) نتیجه تأثیرات جغرافیایی، پیدایش صفاتی مانند شجاعت و جبن و سایر صفات و ویژگیهاست.
3) تأثیرپذیری از احکام نجوم: در اندیشهی اخوان، حرکات و حالات نجوم، تأثیرات خاصی در رفتار و اخلاق انسانها دارد. اعتدال و یا عدم اعتدال رفتار از نظر آنان با حرکات و حالات نجوم و سیارات در ارتباط است.
4) آداب و رسوم و تربیتها.
سیاست و اجتماع
1. چیستی و منشأ سیاست
سیاست از جمله مفاهیمی است که در مورد آن تعریف واحد و قابل قبولی وجود ندارد. با توجه به انتظارها و بینشها، تعاریف مختلفی شده است. بین مفهوم سیاست در اندیشههای معاصر با اندیشههای پیشینیان به ویژه اندیشمندان مسلمان تفاوت وجود دارد. (47) به طور کلی مقصود فلاسفهی مسلمان از مفهوم سیاست، اصلاح و از بین بردن خلل و فسادهاست. (48) طبق این تعریف همواره بین اخلاق و سیاست پیوندی وجود داشته است؛ رسالهها و مکتوبات سیاسی فلاسفهی مسلمان با مکتوبات اخلاقی آنان هماهنگی و ارتباط داشته است. به عنوان مثال کندی رسائل سیاسی خود را با عناوینی نظیر «رساله فی السیاسه والاخلاق و سبل الفضائل» آورده است و یا فارابی در رسائل خویش از عناوینی مانند السیاسه و السعاده و الاخلاق استفاده میکرد و یا ابن سینا در کتاب شفا فصلی را با عنوان «فصل فی الخلیفه و الامام و وجوب طاعتها و الاشاره الی السیاسات و المعاملات و الاخلاق» آورده است. (49) اینگونه بحث از سیاست گویای ارتباط علم سیاست با اخلاق است.اخوان الصفا نیز مکتوباتی با عناوینی نظیر رسائل فی السیاسه و التهذیب النفس و الاصلاح الاخلاق دارند و گاهی نیز بحث از سیاست را در لابه لای مباحث مربوط به ماهیت و طبایع انسانها مطرح میکنند که در آن از ویژگیهای اخلاقی، سعادت و تمایلات نفسانی انسان بحث شده است. آنان در تقسیمبندیهای عام، سیاست را به دو دستهی سیاست جسمانی و سیاست روحانی تقسیم میکنند که ناظر به ویژگی دوگانه ماهیت انسان است. گاهی رابطه بین نفس و جسد را با عنوان سائس و مسوس (سیاست کننده و سیاست شونده) در نوشتههای خویش آوردهاند. (50)
خاستگاه سیاست در اندیشه اخوان را باید در رابطهی بین نفس و جسمانیت انسان جستجو کرد. زیرا همانگونه که نیز گفته شد طبق اندیشهی سلسله مراتبی در عالم موجودات که اخوان الصفا به آن اعتقاد دارند مرتبه نفس بالاتر از جسمانیت است کما اینکه رتبه عقل از نفس برتر و رتبه خالق از همهی مراتب وجود بالاتر است.
با این توضیح اجمالی طبق دیدگاه اخوان، نفس سائس (سیاستگر) و جسد مسوس (سیاستشونده) است. لذا اساساً سیاست و تدبیر از امور مربوط به نفس است؛ بنابراین از نظر فکری منشأ مباحث سیاسی، نفس و روحانی بودن آن است زیرا سیاست از غریزه یا ریاستطلبی انسان ناشی میشود و ریاستطلبی به صورت غریزی در نفس انسانی وجود دارد. (51)
2. انواع سیاست
اخوان الصفا علوم را به سه دسته علوم ریاضیه، علوم شرعی و علوم فلسفی تقسیم میکنند. علوم ریاضیه به تعبیر آنان علم الاداب است که برای طلب معاش و مصلحت امر در دنیا به کارگرفته میشود و شامل علومی نظیر: حِرف و صنایع و بیع و شرا میشود. علوم شرعی، مربوط به نفسانیات مردم میشود. علوم انسانی فلسفی خود به چهار نوع ریاضیات، منطقیات، طبیعیات، و الهیات تقسیم میشود. (52) تقسیمبیدی اخوالالصفا از انواع سیاست یا به اعتبار نوع تدابیر و چگونگی روابط انسانها با یکدیگر و نیز به اعتبار ویژگیهای سیاستکنندگان و سیاستشوندگان است. علاوه بر تقسیم کلی سیاست به دو دسته جسمانی و روحانی، اخوان الصفا سیاست را به پنج نوع جزئیتر تقسیم کردهاند. علم سیاست پنچ نوع است: نخست سیاست نبوی، دوم سیاست ملوکی، سوم سیاست عامه، چهارم سیاست خاصه، پنجم سیاست ذاتی. (53)سیاست نبوی (کشور داری پیامبران):
این سیاست مربوط به قلمرو نبوت و برنامهها و اهداف انبیاست. شناخت چگونگی وضع نوامیس، سنتها و دور داشتن نفوس از ادیان فاسد، آرا و عادات پست، افعال و اعمال جائرانه یکی از ارکان این سیاست است. سیاست نبوی سیاستی کاملی است که در کنار دنیا، معاد را ترویج میکند که در واقع، راه پایداری دولت اهل شریعت است. از نظر اخوان الصفا در کنار تبیین و توضیح شریعت حلال و حرام آن، تفسیر حدود و احکام، تشویق به زهد در دنیا و مذمت دلبستگی به آن، وظیفه نبوت و اولین خصیصه اجرای سنتهای مربوط به شریعت است.سیاست ملوکی (کشور دارای جانشینان پیامبران):
تداوم برنامهها، اهداف و سیاست انبیا امری عقلی و لازمه حیات بشری است زیرا آیین انبیا و رسل به دلیل شمول قانون زندگی لازمه حیات انسانهاست و تداوم این سیاست در سایه وجود جانشینان و خلفا انبیاست. در دیدگاه اخوان، امکان تداوم و اجرای احکام الهی از طریق سیاست ملوکی امکانپذیر است. سیاست ملوکی در واقع سیاست خلفا و جانشینان نبوت است. سیاستی که هدفش اجرای احکام نبوت و دستورات انبیاست. این سیاست ملوکی مفهوم دیگری از خلافت است که به دو دسته خلافت در نبوت و خلافت در ملک تقسیم میشود. (54)سیاست عامیه (کشور دارای توده):
این قسم از سیاست با مفهوم متداول در امر حکومت که بحث از قدرت و ریاست بر جماعتها و گروههاست، سنخیت عینی دارد، زیرا سیاست بحث از قدرت، چگونگی حکومت حاکمان و ویژگیها و شرایط آنهاست. علم شریعت، علم صناعت و علم مربوط به ملک و مملکت که در رسائل با عنوان علم الملکه از آن یاد شده است، به سه دسته علوم بشری تقسیم میشود که هر کدام از آنها تأمین کنندهی بخشی از نیازهای اجتماعی و غیر اجتماعی انسان است. علم مملکت داری شامل دو بخش سیاست خاصه و عامه است. (55) ماهیت سیاست عامه ریاست بر جماعات و گروههاست.سیاست خاصه (خانواده اداری):
نوع دیگر سیاست که اخوان الصفا از آن نام بردهاند، موسوم به سیاست خاصه است که مربوط به امور فردی، خانوادگی و اقربای انسانهاست. قلمرو این سیاست محدود به خانواده و بحث از تدبیر منزل است.سیاست ذاتی (خودشناسی):
نیازمندیهای انسان با توجه به ماهیت او در دو حوزه جسمانی و روحانی است و لذا اخوان الصفا، سیاست را نیز به دو دستهی جسمانی و روحانی تقسیم نمودهاند. سیاست نفسانی متکفل روحانیت او و سیاست جسمانی متکفل جسمانیات انسانی است. مباحث ذاتی شناخت فرد است به نفس خویش، اخلاق، افعال و اقوالش در حال شهوات و عقب و خشنودیهایش. طبقهبندی اخوان از علم سیاست و تقسیم آن به علم و دانشهای مختلف، نشانه گستردگی این علم به دلیل تنوع و کثرت نیازمندیهای انسان است. این طبقه بیانگر نگرش جامعی نسبت به سیاست، شقوق و شاخههای متعدد آن از جنبههای جامعهشناختی، روانشناختی، فکری و فلسفی است.در رسائل اخوان الصفا گرچه پراکنده ولی عمیق و ژرف از فلسفه و اجتماع مدنی بحث شده است. در رساله دوم بحث از ریاضی و هندسه، فصل خاصی را با عنوان نیاز انسان به تعاون اجتماعی اختصاص دادهاند. از دیدگاه آنان عمر انسان کوتاه و دارای نیازمندیهای فراوان است. لازمهی نیازمندیهای فراوان، پیدایش صنایع متعدد است. بالطبع انسان به تنهایی قادر به فراگیری همهی صنایع و برآورده ساختن نیازمندهای خویش نیست و در صورت زندگی فردی، زندگی او سخت و طاقتفرسا خواهد بود.
بنابراین به دلیل ناتوانی انسان در اداره خویش، اجتماعهای انسانی در شکل شهر یا روستا به وجود آمده که گروههای زیادی از مردمان در آن زندگی میکنند. هدف آنها نیز تعاون و مددرسانی به یکدیگر است.
به طور کلی در اندیشه اخوان الصفا مبنای اجتماع افراد بشری، طبیعی و ضروری است و دلیل آن نیز دو چیز است:
1. در نفوس انسانها جمیع علوم و صنایع بالقوه وجود دارد ولی انسان به تنهایی قادر نیست استعداد فراگیری علوم و صنایع را به فعلیت رساند.
2. لازمهی تفاوت استعداد مردم در فراگیری علوم و صنایع، توزیع صنایع در میان افراد مختلف است و علت تفاوت استعدادها نیز به دلیل تفاوت درجات عقول و استعداد طبیعی و ویژگیهای نفسانی افراد انسانی است و ظهور و بروز افعال و کردارهای مختلف از انسانها دلیل این تفاوتهاست. (56)
3. اجتماع
بر اساس بینش اخوان الصفا، حیات اجتماعی انسانها بر مبنای ضرورتهای طبیعی شکل گرفته و غرض از اجتماع انسانی، رفع حوائج افراد انسانی به کمک یکدیگر است. لازمهی رفع حوائج ایجاد مشاغل، صنایع، گروهها و طبقات اجتماعی متفاوت است، زیرا جامعه نیازمندیهای متفاوتی دارد و هر فردی از افراد انسانی کار ویژهای مخصوص به عهد دارد و از این کار ویژه، تخصصی شدن امور و تقسیم کار اجتماعی به وجود میآید. شکلگیری صنوف و طبقات حکمتی است که صورتبندیهای اجتماعی را در جامعه سبب میشود. حکمت الهی و عنایت ربانی اقتضا دارد عدهای در صنایع و عدهای در تجارت و ساختمان اشتغال داشته باشند؛ گروهی تدبیر سیاست و جمعی علوم و تعلیم آن و گروهی خدمتگزاری به مردم و تلاش برای رفع حوائج آنها را به عهده گیرند. (57)اساساً در اندیشه اخوان الصفا اجتماعها به سه نوعِ مدینه، امت و دولت جهانی تقسیم میشود. (58)
مدینه:
مدینه کوچکترین مظهر وحدت اجتماعی است. رابطهی مدینه با ساکنان آن نظیر رابطه جسم و حلول نفس در آن است. آنان مدینه را به جسم انسان و اهالی آن را به نفس تشبیه میکنند. (59) همانگونه که جسم انسان مرکب از اعضا و جوارح است که شاکله و بنیان مادی آن را به وجود میآورد مدینه نیز مانند بدن انسان دارای اجزا و عناصر ارتباطی است. (60) عنصر معنوی مدینه که به منزله نفس است. وجود خود انسان در مدینه و استقرار او در آن است بنابراین اعمال اهل مدینه نیز به منزله کارکردهای نفس در بدن است. همانگونه که عقل بر نفوس انسان عقل به عنوان رئیس حکومت دارد. در مدینه نیز یک شاخصه وحدت وجود دارد که بر آن ریاست و نظارت دارد و آن ریاست رئیس فاضل است.اجتماع امت:
مدینه مظهر نهایی و کمال اجتماع انسانی نیست زیرا فراتر از مدینه، اجتماع است وجود دارد که اجتماعی کاملتر از مدینه است. ملاک اجتماع وجود صفات و شرایط مشترکی است که انسانها را گرد یکدیگر جمع کرده است. وحدت زبان، اشتراک در طبایع، اشتراکهای اخلاقی، اشتراک در عادات و رسوم و وحدت مکانی و اشتراک جغرافیایی زیست، وحدت بلاد، اشتراک در رنگ و پوست و ویژگیهای ظاهری و اشتراکهای فیزیکی از ملاکهای وحدت اجتماعی در قالب امت است. دین مهمترین عامل همبستگی و وحدت در اجتماع امت است زیرا در سایهی دین، اغراض و اهداف و راهبردها و آرمان مشترک به وجود میآید.دولت جهانی:
دولت جهانی که اخوان الصفا انتظار به وجود آمدن آن را در سر میپروراند. اجتماعی کاملتر از امت است زیرا در واقع در سایه ایجاد دولت میتوان به آرمانهای مشترک امت دست یافت. دولت جهانی، اجتماعی منسجم است که در سایهی مشترکات خاص به وجود آمده است. اختلافهای امتها ریشه در گوناگونی شرایع آنان دارد. ولی آنها از نظر اصولِ اهداف و اغراض، یکسان و دارای اشتراک هستند. حکمت اقتضا دارد که همه ادیان دارای هدف واحد و اصول یکسانی باشند و اختلاف در شرایع، اختلافی ظاهری است و مانع از پیوند و انسجام اجتماعی آنان برای رفتن به سوی اجتماع کامل نمی شود.فلسفه اجتماعات در رسائل این است که از اجتماعات باید صداقت حاصل شود زیرا صداقت اساس برادری، برادری اساس محبت و محبت اساس اصلاح امور است و اصلاح امور مصلحت بلاد را به دنبال دارد و مصلحت بلاد بقا عالم و نسل را در پی دارد. (61)
دولت
1. شکلگیری دولت
در رسائل اخوان الصفا به بحث دولت از جهت تشکیل و بقا و زوال آن اهمیت ویژهای داده شده است. شکلگیری دولت در اندیشه آنان به عنوان یک نهاد اجتماعی برای تأمین ضرورتهای طبیعی انسان تلقی شده است. پیدایش دولت بعد از هبوط انسان از بهشت به کره زمین و شروع زندگی دنیایی است و ایجاد مشکلاتی که در زندگی انسانها با یکدیگر به وجود میآید. (62)سر آغاز این مشکلات با توجه به برخی مضامین موجود در رسائل از زمانی است که اولاد آدم در زمین در اثر زاد و ولد در بخشهای زیادی از زمین سکونت گزیده و روز به روز بر تعداد آنان افزوده شد. افزایش جمعیت انسانها، سبب سرازیر شدن آنها به نقاط مختلف زمین شد. تا پیش از آن هر کدام در محدودهی زیست خویش به نوعی در امن و امان بودند و از کمبود مواد غذایی و مراتع و چراگاه و مزارع رنج نمیبردند.
زندگی همراه با مشقت انسانی زمانی آغاز شد که روحیه عصیان در انسان باعث سرکشی آنها در مقابل یکدیگر شد. روحیه فزونطلبی آنها باعث تعدی و تجاوز آنان به مصالح و منافع چراگاه و مرتع سایرین گردید. روحیه انس و الفت اولیه موجود در میان اولاد آدم از میان رفت و در واقع آدمیزادگان، هر کدام درصدد برآمدند که دیگری را به اطاعت و سلطهی خویش وا دارند. و از آن زمان نفرت از یکدیگر و عدم انس و الفت بالا گرفت. رهایی از وضعیت نفرت از یکدیگر و پرهیز هر فردی از بندگی دیگری و تلاش هر کدام برای به بندگی کشیدن دیگران و نیز افزایش ضرورتهای زیستی و کثرت و تنوع تخصصها و علوم، انسان را وادار به همزیستی اجتماعی برای کاهش نابسامانیهای اجتماعی کرد.
این احساس همزیستی اجتماعی، پیدایش نهاد اجتماعی گستردهتر از خانواده را به نام دولت - که در واقع عالیترین اجتماع سیاسی است - سبب شد. خاستگاه اولیه دولت بعد از اجتماع انسانی در مُدن و در شکل دولت، استقرار اصول مسالمتآمیز زندگی اجتماعی بود. (63)
2. انواع دولت
دولت اهل خیر:
اخوان الصفا دولتها را به دو دسته دولت اهل خیر و دولت اهل شر تقسیم میکنند. (64) تفاوت این دو دولت، در ویژگی اساسی آن دو، علت به وجود آمدن و نیز ایجاد کنندگان آنهاست. اهمیت دولت اهل خیر به بنیانگذاران آن و علت به وجود آمدن آن است. اساس شکلگیری این دولت براساس فضیلت و وحدت رأی و اتفاق بر مذهب و دین واحد است. علت وحدت به دلیل وجود عالمان حکیم است. یعنی در شکلگیری دولت اهل الخیر میثاق وجود دارد که نشئت گرفته از فضیلتهاست و این فضیلتها ریشه در ناموس و احکام الهی دارد. دولت اهل خیر بیانگر سیاست کاملی است که باید در یک اجتماع عالی سیاسی حاکم باشد. این سیاست کامل، پرداختن به تدبیر و بر اساس سیاست جسمانی و نفسانی است.در دولت اهل خیر، موضوع میثاق برای اخوان الصفا از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا خاستگاه میثاق در مدینه برای رسیدن به فضیلت براساس دین و مذهب است. طرح بحث میثاق در مدینه برای تشکیل دولت خیر از سوی اخوان الصفا موضوع مهم جامعهشناسی و فلسفه اجتماعی است که در میان فلاسفه اجتماعی مسلمان مطرح شده و به ویژه اهمیت آن در پیشی داشتن این نظریه بر فلسفه اجتماعی این خلدون است. این بحث از مهمترین مباحث سیاسی و اجتماعی رسائل اخوان الصفاست که بار ارزشی و فکری ویژهای را به رسائل بخشیده است.
«بدان که دولت اهل خیر از گروهی علما حکیم و برگزیدگان فاضل آغاز میشود که با رأی واحد اجتماع میکنند و بر مذهب و دین واحد اتفاق دارند و عهد میثاق میبندند که با یکدیگر به مجادله پرداخته و از یاری رساندن و همدیگر کوتاهی نکنند و در جمیع تدابیری که مربوط به یاری رساندن به دین و طلب آخرت است با هم متحد و یگانه باشند و به جز خدا و رضایت او را طلب نکنند». (65)
دولت مورد نظر اخوان الصفا که رئیس فاضل بر آن حکومت میکند دولت اهل خیر است و ترغیب و تشویق آنان به دوستان و یارانشان برای پیوستن به اجتماعی است که دارای چنین دولتی است.
دولت اهل شر:
تدبیرات جسمانی بخشی از سیاست مربوط به انسان است و اکتفا به آن سیاست ناقصی است که محور عمل دولتی به نام دولت شر است. (66) خاستگاه این دولت تأمین ضرورتهای زندگی اجتماعی است. اضطرار به رفع نیازهای عدیده مادی که از طریق اجتماع بزرگ و عالی و قابل برآورده شدن است، سبب ایجاد دولت شر شده است. برخلاف دولت خیر، محور فضیلت نیست بلکه محور امور معیشتی دنیایی است و بنیانگذاران این دولت نیز کسانی هستند که از حکومت برخوردار نیستند. ولی علم و تدبیر لازم را برای ادارهی معیشت دارا هستند. در اندیشه اخوان دولت شر واقعیتی است که از یک سو حاصل شرایط اجتماعی انسان و نیز ماهیت نفسانی و غریزی اوست و از سوی دیگر اخوان واقعیت نظام سیاسی دوره خویش و فساد سیاسی حاکمیت آن ایام را در قالب دولت شر توصیه کرده است.در چهارچوب فلسفه سیاسی اخوان، دولت برآیندهی واقعیت انسان است. همانگونه که انسان مجموعهی خوبیهاست، دولت نیز از این وصف خارج نیست؛ بنابراین لزوماً شر مطلق و یا خیر مطلق نیست ولی میتوان هم شر باشد و هم خیر، در واقع دایرهی اختیار و اراده طبیعی انسانها، در گزینش نوع دولت امر مهم و قابل توجهی است. دولت بر نوعی تجلی ویژگیها، خواستهها و تمایلهای انسان است.
3. تحول دولت
در کنار بحث از عوامل و علل شکلگیری دولت از منظر فلسفی و جامعهشناختی، بحث از تکامل ثبات و انحطاط دولتها نیز از مهمترین مباحث در این حوزه مطالعاتی است. در طول تاریخ هیچ گاه شکل دولت یکنواخت، منظم و دائمی نبوده و متناسب با شرایط اجتماعی و سیاسی و سایر عوامل در طول زمان، در تغییر و تحول بودهاند و عوامل گوناگون، شکلهای گوناگونی از حکومت را در جامعههای متفاوت به وجود آوردهاند.اخوان الصفا به زوال و توالی دولتها از دیدگاه فلسفی و جامعهشناختی نگریسته و زوال را برای هر دولت در ایامی معین لازم و حتمی دانسته است. مفهوم توالی در اندیشه آنان، جایگزینی دولت خیر به جای دولت شر و بر عکس است. جایگزینی هنگامی به وقوع میپیوندد که وضعیت و شرایط لازم برای تحول و زوال ایجاد شده باشند. برای هر دولتی آغازی و انتهایی است و دولت وقتی به نهایت خود رسید رو به اضمحلال و سقوط میرود. سقوط و انحطاط هر دولتی، روی کار آمدن دولت دیگری را در پی دارد.
این تحلیل اخوان از دولت، بیانگر آن است که در نظر آنان دولت به منزله موجود زندهای است که تولد، جوانی، کهولت و اوج فرسودگی دارد. بعد از طی دوره لازم به سایرین منتقل میشود.
«بدان که دولت و ملک و هر زمانی از امتی به امتی و از خاندانی به خاندانی و از شهری به شهر دیگر منتقل میشود». (67)
علت اساسی تغییر دولت و انتقال قدرت، به دلیل ماهیت امور دنیایی است. امور این عالم در معرض زوال و نقص است و بحث قدرت و حکومت و دولت نیز از امور این جهان است؛ لذا انتظار پایداری دولتها، با ماهیت امور دنیا ناسازگار است، پس تغییر در دولت از لحاظ فکری و مبانی اندیشهای امری بدیهی است. اعمال نیک و بد دولتها در سرعت انحطاط و یا کندی زوال مؤثر است. علامت زوال دولت، خروج از حد اعتدال است که اخوان الصفا از آن تعبیر به فزونی نحوستها و فساد زمان میکنند. نحوست عارض بر دولت، انقطاع وحی، کمی علما و اخیار، ظلم ملوک، فساد اخلاق مردم، بدی اعمال و اختلاف در آرا است. (68) عدل ملوک توجه به مصالح امور مردم، نزول برکات آسمانی، آبادانی زمین و فراوانی، عمران و آبادی بلاد و افزایش بلاد و قوام شهرها، برخی علائم پایداری دولتهاست. (69)
راهبرد اخوان برای بقای دولت، پایبندی به عدل در سیاست است. مفهوم عدل سیاسی در اصطلاح آنان یعنی امری که کمی آن نقص و زیادی آن اسراف در امور است. عدل در صورتی تحقق خواهد یافت که نسبت به حکومت آشنایی پیدا شود و توان به کار بستن تدبیرهای حکیمانه به وجود بیاید. دولت اگر با حکومت بیاندیشند و به نتیجه حکمت عمل کنند حکومتشان پایدار خواهد بود وگرنه زوال حتمی است.
«بدان که برای هر دولتی زمانی است. زمان آغاز، ایام مطلوب و مقصود، مرزی که نهایت آن است. وقتی که دولت به نهایت مقصود و مطلوب خود و پایان مرزش برسد با سرعت به سوی انحطاط و زوال پیش میرود و شومی و خواری در اهل آن به وجود میآید. نیرو و نشاط و گشایش و پیروزی در طرف دیگر به وجود میآید و هر روز قوی و قویتر میشود و دیگری ضعیف و ضعیفتر، تا اینکه اولی از بین رفته و دیگری جانشین آن میشود». (70)
حکومت و دین
1. خلافت، امامت و سلطنت
در دیدگاه اخوان الصفا واقعیت نظامهای سیاسی از دو حالت خلافت و سلطنت خارج نیست در واقع این دو نوع حکومت و نظام سیاسی، ریشه در واقعیت ماهیت انسانها دارد و هر کدام از آنها، بیانگر وجهی از تمایلات انسان و یا تمام وجوه تمایلات اوست. به عبارتی، نوع حکومت و نظام سیاسی، تجلی تمایلات دوگانهی انسان است و حکومت در واقع برآیند دوگانهی ماهیت انسان است. حکومت و نظام سیاسی کامل، نظامی است که دربرگیرندهی دو بخش تمایلات او باشد. اعتقاد به وجود دو نظام خلافت و سلطنت در واقع متجلی دوگانگی روح انسانی است. خلافت مظهر کمال نظام سیاسی است زیرا تدبیر در آن نظام، روحانی و جسمانی است ولی در سایر سلطنتها آئینهای سیاسی تنها نشان تدبیر جسمانی و در نتیجه نقص در سیاست و تدبیر است. (71)در دیدگاه اخوان، امامت و خلافت هر دو به یک معنا به کار رفته است. (72) از دیدگاه آنان، ریاست به دو دسته جسمانی و روحانی تقسم میشود و چون مفهوم امامت ریاست عامه است، بنابراین امام باید سیاست جسمانی و روحانی داشته باشد و لذا تدبیرهای او شامل امر دنیا و آخرت است. همچنین اخوان الصفا خلافت را به دو دسته تقسیم کردهاند و در این دو معناست که شمولیت خلافت برای امور دنیای و اخروی تبیین میشود. آنان خلافت را به دو دسته خلافت در نبوت و خلافت در ملک تقسیم میکنند. (73)
خلافت در نبوت گویایی ریاست الهی و تدبیرهای اخروی است و خلافت ملک گویای ریاست جسمانی و تدبیرات مربوط به دنیا است.
2. دین و سیاست
سیاست در صورت پیوند با دین از قوام لازم برخوردار میشود و دین نیز در سایه سیاست عملی شده و قوانین آن به اجرا در خواهد آمد. اخوان الصفا برای این اندیشهی خود به اندیشههای ایران شهری و تاریخ حکومت و سیاست در میان انبیا اشاره میکنند. در اندیشههای ایرانی بین دین، سیاست و حکومت همیشه پیوند و ارتباطی بوده که در واقع مشروعیت حکومتهای ایرانی از آن به دست میآمده است. بیان آنان به قرار زیر است:«بدان که برای دین و ملک قوامی وجود ندارد مگر توأم بودن آن دو با یکدیگر همچنانکه اردشیر پادشاه ایرانی در وصیت خویش گفته است، ملک و دین دو برادر همزاد که قوام یکی با دیگری است، زیرا دین پایه و اساس ملک است و ملک نگهبان دین است. چیزی که پایه نداشته باشد از بین رفتنی است و چیزی که نگهبان نداشته باشد نابودشدنی است ملک نیاز به پایه و دین نیاز به نگهبان دارد».
پس اخوان از پیامبرانی که هم برخوردار از ملک و نبوت و یا یکی از آن دو بوده اند استشهاد آورده است. پیامبرانی مانند داوود، سلیمان و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از نبوت و ملک برخوردارند. در دیدگاه اخوان الصفا، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ابتدا در مکه، شأن نبوت را قوام بخشیده و بعد از هجرت به مدینه، شان ملک و مملکتداری یافت، یعنی در زمانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاقد شأن ملک و ملکداری است و آن ایامی است که زمینهی پرداختن به سیاست و ملک وجود ندارد و لذا امر سیاست در مدینه توسط پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام میگیرد.
«بدان که خدا برای نبی خویش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ملک و نبوت را با هم قرار داده کما اینکه برای داوود و سلیمان و یوسف این چنین قرار داده است زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اول رسالتش در مکه حدود 12 سال به دعوت مردم پرداخت و علائم و امور دین را به آنان تعلیم داد تا نبوت او قوام گیرد سپس به مدینه مهاجرت نمود و حدود 10 سال برای اداره امور امت و انذار به دشمنان و گرفتن خراج و برقرار صلح و ترک جنگ با دشمنان و قبول هدایا و ارسال آن و ترویج با آنان و از آنان کوشید تا اینکه امر ملک قوام گرفت».
در دیدگاه آنان ملک و سیاست امر دنیوی و نبوت امر اخروی است و لذا بین دین و دنیا ضدیت وجود دارد ولی جمع آن دو با زهد امکانپذیر است. پیامبران در مملکتداری خویش از این ویژگی برخوردارند.
ادامه حکومت پیامبران در صورتی امکانپذیر است که خلیفه او با شرایط او امت پیامبر را راهنمایی کند و چنین فردی باید ویژگیهای لازم را برای جانشینی دارا باشد. اگر امت وحدت را حفظ کرده و به فرد شایستهی خلافت برای یاری دین و حفظ شریعت و اقامه آداب و آئینهای دینی در غیاب پیامبر کمک کرد، دولت انبیا پایدار میماند و اگر نه دچار زوال میشوند. (74)
3. شرایط خلفا و جانشینان انبیا
از نظر اخوان الصفا جانشینان انبیا باید دارای شرایطی باشند که بتوانند هم تدبیرات سیاسی و اجتماعی و هم تدابیر دینی داشته باشند.اخوان الصفا از صفاتی برای خلیفه و جانشین نبی نام بردهاند که بیانگر لزوم شایستگیهای آنان در دو قلمرو سیاست جسمانی و روحانی است. شرایط خلافت و خلفا به قرار زیر است: (75)
1. برخورداری از صحت و سلامتی جسم، 2. فهم نیکو، 3. قدرت حفظ و نگهداری فهمیدنیها و شنیدنیها؛ 4. زیرکی و هوشیاری، 5. خوش بیانی، 6. دوستداری علم و دانش بودن، 7. راستگویی و دوستدار صدق و راستی، 8. پرهیز از حرص و آز در خوردن، آشامیدن و نکاح، 9. برخورداری از مناعت طبع، 10. بیتوجهی به درهم و دینار، 11. دوستدار عدل، طرفداران عدل، دشمن جور و طرفداران اهل جور، 12. برخورداری از اراده قوی برای انجام امور.
در دیدگاه اخوان الصفا، خلفای الهی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، ائمه اطهار هستند زیرا آنان آشنا به امور دین و ظواهر و بواطن آن هستند و به حق دعوت میکنند. (76) اهل بیت در علوم ویژهای برخوردارند که آنان را از سایرین متمایز میکنند. (77) در دیدگاه اخوان الصفا ولایت امیرالمؤمنین و دوستی اهل البیت عامل مشترک اجتماعی یاران و اصحاب بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (78)
4. سلطنت و پادشاهی
در نقطهی مقابل اندیشه خلافت، حکومت ملوک است که تنها به سیاستهای جسمانی میپردازند. وجود حکومتی به نام حکومت ملوک واقعیتی است که ریشه در طبایع و فطرت انسان دارد و لذا گروه زیادی از مردم متمایل به حکومت و سیره و آداب ملوک هستند. (79) علت این تمایل ریشه در خصلتهای مادی انسان دارد و حکومت ملوک براساس آن شکل میگیرد و حکومت آنها نماد حکومت مبتنی بر سیاست جسمانی است. سلطنت، برخورداری از ملک و حکومیت است که از طریق سلطه، قهر و غلبه شکل گرفته است. در اندیشهی اخوان، تدبیرهای دنیای امتها گاهی از طریق غیر نبی و توسط فرد یا کسانی انجام میگیرد که بر آنان سلطه یافتهاند. (80)
این گونه حکومت، شکلی از نظام سیاسی موجود در تاریخ زندگی بشری بوده که برابر مصالح و واقعیتهای اجتماعی زندگی انسان شکل گرفته است. در بینش اخوان الصفا نظام سلطنت اساساً فکری است و در راستای ایجاد تفرقه بین خلافت الهی و خلافت ابلیس، زیرا از زمانی که آدم از امر خداوند تخطی کرده و اطاعت ابلیس را نمود. از قرب الهی خارج شد، گرچه توبه نمود اما حیلهها و دسیسههای ابلیس برای آدم همواره بوده و این حالتی در وجود انسان است که او را به طرف ابلیس سوق میدهد و براساس آن به طرف عداوت و شر میرود و سبب ظلم و ستم در میان امت شده و این در حقیقت حکومتی در برابر خلافت الهی انبیاست.
اخوان الصفا از این گروه حاکمان به عنوان گروه سلطه نام میبرد که بر مردم سلطه یافتهاند. از نظر آنان ملوک به دو دسته جائر و غیر جائر تقسیم میشوند. حکومت ملوک جائر در غایب بدی، شرارت، سختی و رنج است. آنان اجتماعی را که در آن، حکومت سلاطین جور قرار دارد به اجتماع وحوش و درندگان تشبیه میکنند. (81)
5. نهادهای سیاسی و اجتماعی
تأمین امنیت، توضیح خدمات اقتصادی، نهاد قضا و فرهنگ، نهادهای اصلی اجراکننده سیاستهای حکومت و دولت است. امنیت را نیروهای نظامی تأمین میکند که با مخالفان حکومت، راهزنها، خوارج و یاغیان به ستیز بر میخیزند. (82) نهاد دیوانی و اداری متکفل امور اداری مربوط به توزیع خدمات است که به طور گستردهای رسیدگی به امور ارزاق، گرفتن خوارج و مالیات، رسیدگی به کارگزاران، کاتبان، دیوانیان و نیز کشاورزی، وضعیت و آبادانی بلاد را در دست دارند. در این دسته، وزرا، نویسندگان و کارگزاران اداری و مالی قرار میگیرند. (83) قضات در نهاد قضا قرار دارند و قوام عدالت به وجود آنهاست. فقها و علما در نماد فرهنگی از کیان دینی دفاع میکنند و قوام دین و حکم شریعت به دست آنهاست. (84)6. راهبردهای تداوم حکومت
1. تفقد و جستجو از احوال مردم تحت حکومت؛ 2. با هر کدام از رعیت مناسب با میزان عمل او برخورد نمودن، 3. عدالتورزی، 4. جلوگیری از ظلم و ستم، 5. تمایز بین عالمان و جاهلان در اعطای مقام، منزلت، عطایا، 6. عدم برتری ندادن بردگان، زنازادگان، گروههای پست بر اخیار و برگزیدگان، 7. مراقبت و مواظبت از عمّال و کارگزاران، 8. استفاده از مشاوران هم دین، 9. گزینش صالحترین وزیر، 10. برگرداندن حق به اهل آن.جمعبندی
باور عمومی و غیر محققانه از محتوای رسائل اخوان الصفا، آن را مجموعهای از معارف فلسفی و عرفانی و کمتر آن را به عنوان متون سیاسی عمیق و متفکرانه و دارای ابعاد گسترده میداند. با مطالعه عمیق رسائل اخوان الصفا، به اصول کلی اندیشه و فلسفه سیاسی آنان همراه با دیدی عمیق و علمی میتوان رسید که ضمن نگارشی بدین و همراه با فصاحت و بلاغت از حکمت، علوم، فنون، ملک، ریاضیات، عدد، موسیقی، هندسه، طلب، ادب، علم حیوانات، تربیت، شعر و سیاست و حکمت سیاسی و مدینه و غیره سخن به میان آمده است.با مطالعهی عمیق رسائل اخوان الصفا میتوان دریافت مجموعهی شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوره، آنان را خردورزانه به پاسخ به بحران فکری زمان واداشته و آنان به ضرورت شکلگیری دولت اهل خیر با ابتنای بر اصول توحید و سیره نبوت و امامت رسیدهاند. جامعه آرمانی آنان سعادت دنیا و آخرت از طریق رسیدن به مدینهی فاضله است که ریشه فکری آن حکمت مبتنی بر توحید است که از طریق عقل صادر از وحی و ادراک عقلانی به دست آمده است.
در مدینهی فاضله مورد نظر اخوان الصفا، ابنیاء به عنوان صاحبان ناموس از فضیلت خاصی برخوردارند و لذا سعادت دنیا و آخرت از طریق سلوک راه آنان تحقق مییابد.
در آرای آنان، موضوع اصلی سیاست، انسان است که با الهام از اصول وحیانی توان رسیدن به جامعهی فاضلانه را تحت ریاست رئیس فاضل دارد. در این صورت به کمال نهایی میرسد که نماد آن دولت خیر است و در صورت دوری از فضیلت در دولت شرّ خواهد زیست و از نظر آنان بلوغ روحانی انسانها غایت نهایی افراد در اجتماع سیاسی است و بر چنین جامعهای رئیس فاضل حکومت میکند.
پینوشتها:
1. با توجه به فعالیت غیر رسمی (سری) گروه اخوان الصفا، سال تولد و وفات یکی از نویسندگان احتمالی رسائل (احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم) درج شده است.
2. پژوهشگر و مدرس دانشگاه.
3. اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفا، تحقیق و مقدمه از: عارف تامر، بیروت: منشورات عوایدات، رساله 48، ص 162.
4. همان، رساله 50، ص 224.
5. همان.
6. همان، رساله 52، صص 312 و 311.
7. همان، رساله 52، ص 312.
8. همان.
9. همان، صص 312 و 311.
10. همان، رساله جامعه، ص 58.
11. همان.
12. اخوان الصفا و خلان الوفا.
13. علی فریدونی، اندیشه سیاسی اخوان الصفا، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1386.
14. به نقل از احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم، رسائل اخوان الصفا، به اهتمام میرزا محمد ملک، تهران: خوارزمی، بیتا.
15. همان.
16. اخوان الصفا، پیشین، ص 16.
17. ادریس عماد الدین، عیون الاخبار و فنونالآثار، بیروت: دارالاندلس، ج 4، 1986 م.
18. سید حسین نصر، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، 1359، ص 48.
19. ابوالحسین علی بن یوسف قفطی جمال الدین، تاریخ الحکما، به تصحیح بهمن دارائی، تهران: دانشگاه تهران، 1371، ص 82.
20. ر.ک.، جلالالدین همایی، غزالینامه، شرح حال و آثار و افکار امام محمد غزالی، تهران: هما، 1368.
21. علیاکبر دهخدا، لغتنامه، چاپ سیرویس، تهران: 1334، حرف الف.
22. محمد بن محمود شهروزی، نزههالارواح و روضهالافراح، مقصود علی تبریزی، تهران: علمی، 1365، ص 368.
23. قمیر یوحنا، اخوان الصفا یا روشنفکران شیعه، محمد صادق سجادی، 1363، ص 13.
24. حمید عنایت، «بینش سیاسی اخوان الصفا»، فصلنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال دوازدهم، شماره 9 و 10، خرداد و تیر 1377.
25. همان.
26. قمیر یوحنا، پیشین.
27. ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظة الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن. نحل (16): 125.
28. عمر الدسوقی، اخوان الصفا، دار الحیاء الکتب العربیه، بیتا.
29. احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم، پیشین، ج 1.
30. همان، ج 3، صص 19 و 18.
31. همان، ص 191.
32. همان، ص 192.
33. برگرفته از رسائل اخوان الصفا.
34. برگرفته از رسائل اخوان الصفا.
35. اخوان الصفا، پیشین، ج 1، صص 82 و 81.
36. الحکمه هی التشبه بالاله بحسب طاقه البشریه، همان، ج 2، ص 305 و ج 2، ص 18.
37. علی فریدونی، پیشین.
38. برگرفته از: اخوان الصفا، پیشین، ج 1، صص 84 و 85 و 218 و ج 3، صص 147، 193 و 152.
39. برگرفته از: علی فریدونی، پیشین، صص 120-115.
40. از تعابیر اخوان الصفا در مورد گردش افلاک و اقمار و آن به دور یکدیگر.
41. برگرفته از: اخوان الصفا، پیشین، ج 1، صص 254-253.
42. همان، ج 2، ص 316.
43. همان، صص 304 و 352.
44. همان، ص 18.
45. همان، ج 3، ص 232.
46. احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم، ج 1، پیشین، ص 292.
47. علی فریدونی، پیشین، ص 198.
48. همان.
49. همان.
50. همان.
51. اخوان الصفا، پیشین، ج 1، ص 300.
52. همان، ج 1، ص 290.
53. احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم، پیشین، ج 1، ص 264.
54. اخوان الصفا، پیشین، ج 3، ص 406.
55. همان، ج 5، ص 169.
56. ر.ک.، علی فریدونی، پیشین، صص 228-226.
57. اخوال الصفا، پیشین، ج 1، ص 123.
58. محمد فرید حجاب، الفلسفه السیاسیه عند اخوان الصفا، مصر، 1982.
59. اخوان الصفا، پیشین، ج 2، ص 293.
60. همان.
61. علی فریدونی، پیشین، صص 172-160.
62. اخوان الصفا، پیشین، ج 1، ص 190.
63. علی فریدونی، پیشین، صص 257-248.
64. اخوان الصفا، پیشین، ج 1، ص 191.
65. همان.
66. همان.
67. همان.
68. همان.
69. همان.
70. همان، ص 168.
71. علی فریدونی، پیشین، ص 266.
72. اخوان الصفا، پیشین، ج 3، ص 406.
73. والخلافة نوعان: خلافة النبوة و خلافه الملک، همان.
74. برگرفته از: احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم، پیشین، ج 3، صص 407-406.
75. اخوان الصفا، پیشین، ج 4، ص 111.
76. همان، ج 5، ص 264.
77. همان، ج 4، ص 312.
78. همان، ص 167.
79. همان، ج 3، ص 408.
80. همان، ص 407.
81. همان، ج 4، ص 314.
82. همان.
83. همان.
84. همان.
احمد بن عبدالله بن محمد المکتوم، رسائل اخوان الصفا، به اهتمام میرزا محمد ملک، بیتا.
ابوالحسن علی بن یوسف قفطی جمالالدین، تاریخالحکماء، به تصحیح بهمن دارائی، تهران: دانشگاه تهران، 1371.
اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفا، تحقیق و مقدمه از عارف تامر، بیروت: منشورات عوایدات.
الدسوقی، عمر، اخوان الصفا، دار احیا الکتب العربیه، بیتا.
حجاب، محمد فرید، الفلسفه السیاسیه عند اخوان الصفا، مصر، 1982.
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران: چاپ سیروس، 1334.
شهرزوری، محمد بن محمود، نزههالارواح و روضهالافراح، مقصود علی تبریزی، تهران: علمی، 1365.
عمادالدین، ادریس، عیون الاخبار و فنونالآثار، بیروت: دارالاندلس، ج 4، 1986 م.
عنایت، حمید، «بینش سیاسی اخوان الصفا»، فصلنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال دوازدهم، شماره 9 و 10، خرداد و تیر 1377.
فریدونی، علی، اندیشه سیاسی اخوان الصفا، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1386.
نصر، سید حسین، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، 1359.
همایی، جلالالدین، غزالینامه، شرح حال و آثار و افکار امام محمد غزالی، تهران: هما، 1368.
یوحنا، قمیر، اخوان الصفا یا روشنفکران شیعه مذهب، محمد صادق سجادی، 1363.
منبع مقاله :
علیخانی، علیاکبر، و همکاران؛ (1390)، اندیشه متفکران مسلمان جلد اول، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}